مادر شهید «تقی جعفری» نقل میکند: «سن و سالی نداشت. میرفت و اعلامیههای حکومت نظامی دولت را پاره میکرد. یکی از مأموران شاه او را گرفت و گفت: چرا پاره میکنی؟ با شجاعت گفت: امام دستور داده.»
کد خبر: ۵۷۹۷۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۱
دوست شهید «حسین سماوی» نقل میکند: «با هم سرود را خواندیم: ای الله! ای خدای روحالله! جلسه گرم شده بود. وسطهای سرود خواندن، مسجد از مأمورهای رژیم پر شد. دستگیرمان کردند. مأمورها ما را انداختند داخل ماشین. حسین با صدای بلند شعر را میخواند: ای فدای روحالله!»
کد خبر: ۵۷۹۴۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۶
مادر شهید «مجید شحنه» نقل میکند: «بعد انقلاب و با شروع جنگ با خودم گفتم: خدایا! انقلاب پیروز شد و ما کار زیادی نکردیم. پنج تا پسر دارم به نیت پنج تن آل عبا در راه تو! اما خدا فقط دوتایشان را قبول کرد؛ اول مجید و بعد هم مسعود.»
کد خبر: ۵۷۹۱۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۲
پسرعموی شهید «ذبیحالله دامغانیان» نقل میکند: «از همهچیز بالاتر، همتش برای جمع کردن بچهها در مسجد و برگزاری جلسه قرآن بود. با تشویق، خیلی از بیتفاوتها را جذب و پایشان را به مسجد باز کرد. بعضیها از همین طریق، بسیجی و راهی جبهه شدند.»
کد خبر: ۵۷۹۰۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۹
شهید «محمدعلی ملکوتی» بیستم شهریور ۱۳۴۸ در شهرستان دامغان متولد شد. عشق عجیبی به امام حسین(ع) داشت. شوق کربلا او را به جبهه کشاند. شانزده ساله که شد به جبهه جنوب رفت. ششم آبان ۱۳۶۴ محمدعلی به ملکوت اعلی پرکشید. پیکر این نوجوان شانزده ساله، روز اربعین امام حسین(ع) تشییع و در فردوسرضای دامغان به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۵۷۸۷۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۶
شهید «سعید حسنان» یکم فروردین ۱۳۴۴ در شهرستان سرخه دیده به جهان گشود. بیست و پنجم اسفندماه ۱۳۶۳ جزیره مجنون شاهد شهادتش بوده است. مفقودالجسد شد. پیکر مطهرش پس از ۳۷ سال به وطن بازگشت و در پانزدهم مهرماه ۱۴۰۰ در گلزار شهدای شهرستان سرخه به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۵۷۸۴۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰
خواهر شهید «محمد کرکهآبادی» به نقل از همرزمش نقل میکند: «منطقه کوهستانی بود و صعبالعبور. دیگر داشت صدای بچهها درمیآمد. حسابی خسته شده بودند. محمد زیر لب زمزمه میکرد: قو علی خدمتک جوارحی. در همان عملیات به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۷۸۳۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹
پدر «شهید رجبعلی گُرزالدین» نقل میکند: «چندین نامه برایمان فرستاد. در نامههایش ما را به صبر، استقامت و اطاعت از امام خمینی(ره) سفارش میکرد. میگفت: اگه در اون زمونه نبودیم که دین خدا رو یاری کنیم، الآن که هستیم باید...»
کد خبر: ۵۷۸۲۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
پدر شهید «قربانعلی مرادینسب» نقل میکند: «گفت: در بیمارستان که بودم به حضرت ابوالفضل (ع) متوسل شدم و ازش خواستم کمک کنه تا یک بار دیگه شما رو ببینم امّا این دیدار آخرمونه. دیگه معلوم نیست همدیگه رو میبینیم یا نه.»
کد خبر: ۵۷۸۱۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
ششم مرداد ۱۳۳۵ شهید «میر قربان مطهریمنش» فرزند میر باقر به دنیا آمد. مادرش کبرا خانم هرچه ایمان و عشق در وجودش بود به کامش ریخت و پدرش راز و رمز مردی و مردانگی را به او آموخت. وی هفدهم مهرماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۷۸۰۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
معرفی کتاب
کتاب روایت سنجاقک ها داستان زندگی شهید "وحیدرضا رسولی" نوشته «مهری رکاب طلایی» وارد بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۷۷۸۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱
همسر شهید «رجبعلی عبداللهآبادی» نقل میکند: «میدیدم با چه علاقهای در فرصت کوتاهی که به دست میآورد، برای جمع کردن کمکهای مالی بیرون میرفت. میگفتم: فعالیت در پشت جبهه هم اجر داره! مثل جنگیدن با دشمن. آرام میگفت: توفیق! فقط باید توفیق داشت!»
کد خبر: ۵۷۷۷۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
همسر شهید «حسین عابدینی» نقل میکند: «وقتی برگشتیم، کاروان رفت و ما مانده بودیم تنها در کشور عراق. بی سر و صدا دست به سوی حجت خدا، امام زمان(ع) دراز کردم. لحظهای بعد آرامش وجودم را پر کرد. فهمیدم که تحت حمایتیم. عراقیها ما را همراه کاروانی دیگر فرستادند.»
کد خبر: ۵۷۷۶۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
شهید «حسین حمزه» نوزدهم فروردین ۱۳۴۸ در روستای طاق به دنیا آمد. از کودکی علاقه زیادی به کتاب خواندن داشت. به سربازی رفت و سرباز نیروی انتظامی شد. سربازی وظیفه شناس، شجاع، متدین و باتقوا بود. وی چهاردهم مهرماه ۱۳۶۹ در منطقه ارومیه دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۷۷۴۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
همرزم شهید «رمضان مداح» نقل میکند: «کار همیشگیاش بود؛ نیروها را در یک چادر دور هم جمع میکرد و جلسه تلاوت قرآن تشکیل میداد. صوت زیبای قرآن او و بچهها، فضای جبهه را عطرآگین میکرد.»
کد خبر: ۵۷۷۳۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
خواهر شهید «علیاکبر صادقی» نقل میکند: «گفت: مادر! سرم رو ببین، دیگه خوب خوب شد. مادر میگفت: آغوش باز کرد که او را در بغل بگیرد، اما بیدار شد. خواب آن شب مادر را کمی آرام کرد.»
کد خبر: ۵۷۷۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۹
فرزند شهید «حسینعلی قوسی» نقل میکند: «کارنامه شهریورم را گرفتم. خدای من! باز هم درس قرآن و ریاضی را قبول نشدم. خبر به پدر رسید. از جبهه زنگ زد. گفت: برو دعا کن زودتر شهید بشم، چون اگه برگردم... ترس از تنبیه پدر و خجالت دیدنش مرا واداشت که هر روز با گریه از خدا بخواهم پدرم را شهید کند و دیگر برنگردد.»
کد خبر: ۵۷۵۹۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۷
شهید «عبدالحمید نصیری» ششم فروردین ۱۳۴۷ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. کتابها و مجلههای مذهبی از قم میگرفت و مطالعه میکرد. در مرداد ۱۳۶۲ به عنوان بسیجی به کردستان اعزام شد. ششم شهریور ۱۳۶۲ با حمله شبانه ضد انقلاب، سنگرش هدف آرپیجی قرار گرفت. نزدیکیهای اذان صبح، عبدالحمید آخرین اذانش را زیر لب زمزمه کرد و به دیدار حق شتافت.
کد خبر: ۵۷۵۸۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۷
پدر شهید «سید محمد میرکمالی» نقل میکند: «انگار ناراحتیش نمیخواست تمام بشود. بهش گفتم: پاشو لباس بپوش! شناسنامهات رو بردار بریم! یک ربع نشد پایگاه بسیج بودیم. داشت زیر لب چیزهایی میگفت. گفت: نذر کردم؛ داشتم میگفتم: یا اباالفضل(ع) دستم به دامنت، ببینم چه کار میکنی!»
کد خبر: ۵۷۵۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶
پدر شهید «محمدرضا منتخبی» نقل میکند: «شب بود که خبر تصادفش را شنیدیم، به بیمارستان رفتیم. دکتر گفت: متأسفم، پسرتون تصادف کرده و به احتمال نود و نه درصد... سریع از بیمارستان خارج شدم، به مسجد رفتم و دست به دعا برداشتم: خدایا! پسرم خوب بشه رضایت میدم بره جبهه.»
کد خبر: ۵۷۵۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶